جغد شب

جغد پر می‌زند و در شب واژگانِ جادو می‌خواند

جغد شب

جغد پر می‌زند و در شب واژگانِ جادو می‌خواند

جغد شب
آخرین مطالب

لعن

سه شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۰۷ ب.ظ

لعنت به تو، من در نفرت از خود می‌سوزم. از تمام اشتباهاتم بیزارم من و از خودم. متنفرم از خودم و نه از هیچ بنی‌بشر دیگری. لعنت به تو که مرا به این ورطه کشاندی و از بهشت راندی و به دوزخ انداختی.

ملعون کدامین ایزد و کدامین زمین و کدامین گیتی بودی که اینچنین آفت نفرت به بستر دل کاشتی و این خشم را درو کردی؟ لعنتی تو کیستی که نیستی و این جای خالی هست و این خلأ چون مغاکی ژرفناک، بی‌پایان و مخوف در این سینه دهان گشوده برای بلعیدن تو؟ 

لعنتی می‌سوزم من در این کویر برهوتی که روزی عدنی بود برین و روزی در آن باغستان‌ها بود و حالا شوره‌زاری است که مغیلان نفرت در آن به گل نشسته است و ماهی تشنه‌ای است که بر بستر این خشکیده‌رود افتاده است و له‌له می‌زند برای جرعه‌ای، نه، نه، تو بگو فقط قطره‌ای از آن دریای محبت.

لعنت به تو و نفرین بر تو و شرم بر تو باد که آدم به این خاک سقوط کرد و به این روز افتاد که به زیر خورشید تابان بیارامد و آسوده نگیرد و دلش جای دیگری باشد و خودش نباشد و لعنت‌ و لعنت‌ها به این نفرین‌ها و به این خشمی که زیر این پوست قل‌قل می‌جوشد و گوشت را ذوب می‌کند.

لعنتی چه کردی که اندیشه‌ی مرگ بر سر این میرا سنگینی کرد و لاشخورِ سایه‌اش، در انتظار مُرداری تازه، دور سرم چرخ زد؟ کفتارهای این فکر سیاه در هر پس‌کوچه و خیابان، در کنجی تاریک و پیش چشم همگان، انتظار می‌کشند تا از پا بیفتم و عاقبت دلی از عزا دربیاورند.

لعنت به آن امیدی که تو کاشتی و لعنتی به آن امیدی که من خریدم.

لعنت به تویی که خودمی.

  • آرائیل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی