جغد شب

جغد پر می‌زند و در شب واژگانِ جادو می‌خواند

جغد شب

جغد پر می‌زند و در شب واژگانِ جادو می‌خواند

جغد شب
آخرین مطالب

صرفاً یک فکر...

دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۵۱ ق.ظ

 

 

مدت‌هاست مرده‌ایم.

مدت‌هاست فقط زیر نور خورشید راه می‌رویم و زیر مهتاب دراز می‌کشیم. بی‌هدف و سرگردان راه می‌رویم، کالری می‌سوزانیم، عرق می‌ریزیم و می‌دویم و نمی‌دانیم به کجا. نمی‌دانیم به کجا خواهیم رسید و وقتی برسیم، چه خواهیم یافت. مردگانی هستیم که می‌دویم، بی‌وقفه هم می‌دویم، می‌دویم و به خود استراحت نمی‌دهیم. تا آخرین دم می‌دویم و می‌‌میریم.

 

سال‌هاست مرده‌ایم.

سال‌هاست فریاد می‌زنیم، حنجره می‌دریم و ضجه می‌زنیم، سگ‌دو می‌زنیم. سال‌هاست در توهم خود زندگی می‌کنیم، آینده می‌سازیم و عشق می‌ورزیم. سال‌های سال است که امیدواریم فردا زندگی خواهیم کرد. مردگانی در آینه‌ی فردا هستیم که از مرگ قریب‌الوقوع خویش آگاهند ولی زندگی نمی‌کنند. در هنگام زندگی‌ مُرده‌ایم و زیر نور خورشید نپوسیده‌ایم.

 

مرده‌ایم، به نفرین زندگی متحرکیم.

مرده‌ایم، زیر روشنایی روز خوابیده‌ایم.

مرده‌ایم، به امیدی واهی هستیم.

مرده‌ایم، در تابوت دنیا خوابیده‌ایم.

مرده‌ایم، با فکر حیات پوسیده‌ایم.

مرده‌ایم... خودمان باور نمی‌کنیم.

  • آرائیل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی